چرا سیاره گنج از جواهرات ناشناس بین انیمیشن های دیزنی است؟
به گزارش وبلاگ سفر به کانادا، دیزنی معمولا از شناساندن انیمیشن های خود به مخاطبان خودداری نمی کند. آن ها همچنان بر اساس کارتون هایی که استودیو در دهه 30 میلادی ساخته بود، آثاری نو در پارک های موضوعی می سازند. به همین ترتیب، آن ها آثاری را که از ادغام دیزنی و فاکس به دست آورده اند، به طور بحث برانگیزی در رسانه های اجتماعی تبلیغ می نمایند که گویی این فیلم ها همواره بخشی از گنجینه دیزنی بوده اند. هر کجا که بروید علائم و نشانه ها و مطالبی می بینید که به شما یادآوری می نمایند که دیزنی صاحب آثاری مانند زوتوپیا یا رایا و آخرین اژدها است. دیزنی، نام تجاری خود را بر روی این نوع فیلم های انیمیشنی نمادین حک نموده است. با این حال، این بدان معنا نیست که هر انیمیشنی که دیزنی فراوری نموده است، چنین هیاهوی مداومی را تجربه نموده باشد. به عنوان مثال، سیاره گنج را در نظر بگیرید.
سیاره گنج یکی از فراموش شده ترین فیلم های استودیوی انیمیشن والت دیزنی است و حتی در بین جاذبه های پارک موضوعی نو دیزنی لند شانگهای هم چیزی مرتبط با داستان جیم هاوکینز (جوزف گوردون لویت) و لانگ جان سیلور (برایان موری) نمی بینید. در عین حال، بعید به نظر می رسد که برنامه ای برای ساخت فیلم کوتاهی در دیزنی پلاس که ماجراجویی های درون جهانی این شخصیت ها را ادامه دهد، وجود داشته باشد. چرا این گونه است؟ سیاره گنج یک فاجعه افسانه ای در زمینه اقتصادی در گیشه بود که باعث شد دیزنی تصمیم بگیرد تا انیمیشن های دستی را از پروژه چ های بلندمدت خود کنار بگذارد. این نتایج اقتصادی تا حد زیادی منجر به این شد که دیزنی با سیاره گنج مانند دیگ سیاه یا خانه ای در مزرعه برخورد کند که آثاری شکست خورده از نظر اقتصادی بودند و علتی برای یادآوری آنان وجود نداشت. اما سیاره گنج فیلمی است با فضیلت های فراوان که ارزش شناخت و تقدیر دارد. در واقع، سیاره گنج آن قدر مجذوب کنندهیت های منحصر به فرد دارد که جا دارد تا این پروژه پرشور به کارگردانی ران کلمنتز و جان ماسکر را یکی از جواهرات گمنام در مجموعه استودیوی انیمیشن والت دیزنی بنامیم.
سیاره گنج بر اساس رمان جزیره گنج رابرت لوئیس استیونسون، داستان جیم هاوکینز و جست وجوی او برای گنج مدفون را دنبال می نماید و او را در بین اساطیر و ستارگان قرار می دهد. بسیاری از شخصیت های منبع اصلی، به جای مانده اند اما برخی از آن ها به گونه ای تغییر داده شده اند تا با کهن الگوها و قالب های رایج آثار سرگرم نماینده علمی تخیلی مطابقت داشته باشند. برای مثال، یک سارق دریایی با پای چوبی مانند جان سیلور، حالا یک سایبورگ است. علاوه بر آن، یک طوطی که معمولا حیوان خانگی همراه سارقان دریایی است، حالا به شکل یک حجم صورتی به نام مورف درآمده که مانند نسخه کیهانی پوکمون می تواند به یک کپی مینیاتوری از هر کسی و هر چیزی تبدیل شود.
سیاره گنج در پی این نیست که از ریشه های قدیمی تر خود دوری کند، بلکه آن ها را با فضاهای نو خارجی ترکیب می نماید. این مسأله، خود را به روش های خلاقانه مختلفی نشان می دهد اما یکی از هیجان انگیزترین نمونه ها، نحوه طراحی فراوری انیمیشن است. سیاره گنج در دنیایی اتفاق می افتد که سفر به سیارات دیگر رایج است و بیگانگان، همسایه های شما هستند. با این حال، شخصیت ها از معماری و لباس هایی استفاده می نمایند که مستقیما از قرن نوزدهم، زمانی که رمان جزیره گنج برای اولین بار منتشر شد، مشتق شده اند. این دیدگاه علمی تخیلی آینده نگر که به وسیله شخصی متعلق به قرن 19 میلادی تصور شده، واقعا مجذوب کننده است، به ویژه از آن جایی که با ترکیبی از هنر نقاشی دستی و جادوی انیمیشنی رایانه ای همراه است. در اوایل قرن نو، این تفکر وجود داشت که این دو هنر برای تسلط بر دنیای انیمیشن، مناسب هستند. سیاره گنج هم به خوبی از ترکیب آن ها بهره می برد. بنابراین، انسان ها و بیگانگان این داستان، مخلوقاتی هستند که عاشقانه با دست طراحی شده اند و طراحی چندین محیط انیمیشن مانند جنگل های سرسبز هم، به وسیله همین ابزار، تحقق می یابد.
با این حال، مکان هایی مانند مرکز مکانیکی سیاره گنج یا سیاه چاله ای که شخصیت ها تقریبا در آن فرو می فرایند، با نرم افزار های گرافیکی و کامپیوتری ساخته شده اند. استفاده از کارهای گرافیکی برای این عناصر به خوبی نشان می دهد که این پسر نوجوان در این محیط های دلهره آور، معذب است. شخصیت هاوکینز که با دست طراحی شده است در مقابل این پس زمینه ها متمایز می شود و این دقیقا نکته اصلی ماجرا است. او باید بلافاصله شبیه یک مرد ضعیف به نظر برسد که به این مکان تعلق ندارد. جلوه های گرافیکی سایبورگی لانگ جان سیلور هم فوق العاده به نظر می رسند و به خوبی نشان می دهند که این شخصیت در تعقیب یک گنج افسانه ای، بخشی از خود را فدا نموده است. تقریبا تمام فیلم های انیمیشنی که در قرن بیست و یکم ساخته شده اند، تا حدی از ابزار گرافیکی استفاده نموده اند، اما تعداد کمی از آن ها چنین تفکری در پشت پرده استفاده از این ابزار دارند.
مضمون عاطفی سیاره گنج با مرد جوانی سر و کار دارد که با مسائل خود دست و پنجه نرم می نماید. جیم هاوکینز یکی از همان قهرمانان دیزنی است که باید با نبود والدین خود کنار بیاید. بسیاری از این افراد، دیدگاهی عاشقانه نسبت به والدین خود دارند یا اینکه به علت تراژدی هایی که خارج از کنترل هر کسی است، آن عشق و علاقه را از دست داده اند. در همین حال، هاوکینز پدرش را در شرایط سختی از دست داد و این پدر یک روز صبح، خانواده اش را بدون هشدار یا حتی خداحافظی، ترک کرد. بزرگ شدن هاوکینز به عنوان یک نوجوان، در مقایسه با نسخه کودک هاوکینز در رمان جزیره گنج، به این معنی است که در این انیمیشن، آسیب ناشی از این تجربیات تلخ، به جوش آمده و پوسته سختی را در اطراف شخصیت هاوکینز تشکیل داده اند.
پیمودن چنین جهتی، هاوکینز را به چهره ای متمایز در قلمرو قهرمانان استودیو انیمیشن والت دیزنی تبدیل می نماید. منحصر به فرد بودن شرایط بد درونی او در برترین سکانس سیاره گنج که مونتاژی از پیوند هاوکینز و سیلور است، با آهنگ اصلی من هنوز این جا هستم بیشتر نمایان می شود. باید گفت که آهنگ من هنوز اینجا هستم، در انحراف دیگری از هنجارهای دیزنی، یک موسیقی برون داستانی است و نوایی خشن به نظر می رسد که از قلب هاوکینز صحبت می نماید و نه از لبان او.
پیمودن این جهت، حرکتی هوشمندانه است، زیرا به شخصیت ها اجازه می دهد تا به جای آواز خواندن و رقصیدن، بر روی پیوند تدریجی به وسیله حرکات فیزیکی کوچک تمرکز نمایند (برای مثال، سیلور پس از یک روز کاری طولانی، یک کت گرم به هاوکینز می دهد). رفتار واقع گرایانه شخصیت ها در این اثر به زمانی که پدر جیم، خانواده اش را ترک می نماید برمی شود و بسیار کارآمد است. کلیت آهنگ من هنوز اینجا هستم، سطح نوی از اضطرار و فوریت را نشان می دهد. هاوکینز به سراغ پدری می رود که برای همواره ناپدید شده است. رفتار احساسی هاوکینز نوجوان قلب شما را می شکند و در عین حال، تماشا او که با پدر جانشین خود، سیلور، به یک ماجراجویی در میان ستارگان می رود، روح شما را نوازش می دهد.
پرهیز از رد و بدل کردن دیالوگ در بسیاری از نقاط فیلم، نه تنها به تنوع لحن اثر یاری می نماید، بلکه به انیماتورها فرصتی برای تحت تأثیر قرار دادن مخاطب می دهد. هر آنچه این شخصیت ها احساس می نمایند به زبان بدن و کوچک ترین جزئیات انیمیشن برمی شود که به خوبی اهمیت عاطفی این لحظات در زندگی هاوکینز را نمایش می دهند. جابه جایی بین لحظات گذشته و حال باعث می شود تا انیماتورها راه های خلاقانه ای پیدا نمایند و نشان دهند که تراژدی گذشته به روح و روان هاوکینز نفوذ نموده است.
اگر فیلم های فانتریا را فاکتور بگیریم، یافتن فیلم های انیمیشنی دیزنی که دیالوگ را کنار بگذارند و از مهارت های داستان گویی بصری انیماتورها استفاده نمایند، سخت است. اگر این هنرمندان با استعداد، به چنین چالش جسورانه ای تن نمی دادند، دیگر شاهد قدرت عاطفی این پیوند نبودیم. مهم نیست از چه زاویه ای به آن نگاه کنید، به هر حال، این انیمیشن، باورنکردنی است و یک عالم کوچک از غرایز خلاقانه منحصر به فرد دارد که آن را به چنین فیلمی تبدیل می نمایند.
حتی خاتمه بندی فیلم هم با امتناع از ادامه رابطه هاوکینز و سیلور، از هنجارهای دیزنی فاصله می گیرد. این دو می توانستند در ادامه در کنار هم کار نمایند که از نظر مفهومی شبیه یک خاتمه خوش معمولی به نظر می رسد اما انیمیشن از این مضمون اجتناب می نماید. در عوض، هاوکینز به جای تکیه بر شخصیت پدر، جانشین او یا چیزهای دیگر، تصمیمی آگاهانه برای ترسیم آینده خود می گیرد. این خاتمه بندی رئالیسم آرام، به خوبی احساسات اصیل بخش های قبلی فیلم را بسط می دهد. سیاره گنج با امتناع از پیمودن جهتی آسان برای تکمیل این پویایی، دین خود را به داستان سرایی منحصربه فرد و مجذوب کننده ادا می نماید.
البته این اثر به کارگردانی ران کلمنتز و جان ماسکر بی نقص نیست و در واقع هیچ کدام از انیمیشن های دیزنی، خالی از کاستی و نقص نیستند. شخصیت برجسته کمیک اصلی، بن (مارتین شورت) جزء ضروریات داستان منبع است که خیلی دیر وارد سیاره گنج می شود. دیالوگ های ناشیانه ای هم در طول فیلم وجود دارد و علاوه بر آن، شخصیت سرگرم نماینده کاپیتان آملیا (اما تامپسون) که جراحتی ناجور دارد، برای پرده سوم فیلم کنار گذاشته می شود که به نوعی این تصمیم، موجب هدر رفتن ظرفیت یکی از قهرمانان اکشن به یاد ماندنی دیزنی می شود.
با این حال، تصمیمات خلاقانه واقعا چشمگیر، به ویژه در جلوه های بصری و سکانس مونتاژ گنگ باسترها، بر این ایرادات غلبه می نمایند و فیلم را متفاوت از هر اثر دیگری در استودیوی انیمیشن والت دیزنی جلوه می دهند. سیاره گنج سزاوار این است که خیلی بیشتر از عملکردش در گیشه شناخته شود. این انیمیشن، یک اثر ارزشمند ناشناس و ناستوده به شمار میرود که دیزنی به طرز غم انگیزی، آن را نادیده گرفته است. این فیلم که تا به امروز زیر رادار دیزنی قرار داشته، اکنون می تواند برای کسانی که هرگز آن را ندیده اند، چیزی شبیه به یک گنج مدفون سینمایی تلقی شود و مخاطبان نو از تماشای آن لذت ببرند.
منبع: collider
منبع: دیجیکالا مگ