اقتصاد ما و تهدید رویکرد متوهمانه
به گزارش وبلاگ سفر به کانادا، یکی از وظایف اقتصاددانان ارائه اطلاعات درست و قابل اعتماد درباره ظرفیت رشد مالی کشور و آثار سیاست های مختلف بر متغیرهای مالی به مدیران ارشد است تا بتوانند با انتخاب بهترین و کم خطرترین راه هدف شکوفایی اقتصاد ملی را محقق کند؛ به بیان دیگر ممکن است مدیران ارشد جامعه تصور درست و واقع بینانه از آثار تصمیمات خود بر اقتصاد جامعه و آینده رشد مالی آن نداشته باشند، اما اقتصاددانان می توانند با دانش خود به درک درست تحولات مالی یاری نمایند. اما به راستی اگر یک دانش آموخته اقتصاد که مثلا مدعی تسلط بر دانش روز است، گرفتار توهم شده و با درکی نادرست از تحولات مالی دنیا و ظرفیت بازیگران میدان اقتصاد به نظریه پردازی و ارائه راه چاره بپردازد و از بد حادثه در موقعیتی قرار گیرد که بتواند نظریات عجیب خود را با مسئولان کشور در میان بگذارد، چه اتفاقی می افتد؟
چندی پیش به لطف امکانات فضای مجازی متنی از یک دانش آموخته اقتصاد کشورمان را که سال 94 نوشته و منتشر نموده بود، خواندم؛ متنی که به خوبی از نگاه متوهمانه ایشان به اقتصاد منطقه و جهان پرده برمی داشت. در این متن نویسنده که فارغ التحصیل یکی از دانشگاه های پرآوازه کشورمان است و اینک در مقام یک تحلیل گر ارشد امور اقتصادی خدمت می نماید، مدعی شده بود کشورمان می تواند در یک دوره زمانی 10 تا 25 ساله در موقعیت سومین قدرت عظیم اقتصادی جهان بعد از آمریکا و چین قرار گیرد. از دید ایشان برای رسیدن به این هدف مهم احتیاج به جمعیت بیشتر و فرهنگ اقتصادی مناسب داریم. ایشان در شرح این مطلب گفته بود در سال 2014 (سال نگارش متن موردنظر) فراوری ناخالص داخلی کشورمان با روش PPP برابر با 1330 میلیارد دلار است. اگر این رقم به 7500 برسد، می توانیم در موقعیت سوم جهان قرار بگیریم. کشورمان با توجه به منابع و امکاناتی که دارد، می تواند این گام بلند را در فاصله زمانی 10 تا 25 ساله بردارد. البته ایشان به این نکته هم اشاره نموده بودند که این به همت خودمان بستگی دارد.
یکی از بدیهی ترین نکاتی که ایشان توجه ننموده بودند، این بود که بالاخره سایر کشورهای دارای رتبه تک رقمی آن سال طبعا شانس بیشتری نسبت به ما برای احراز رتبه سوم دارند. برای آنالیز بیشتر اگر ایشان فقط به متوسط نرخ رشد اقتصادی کشورها در دوره 10ساله 2004 تا 2014 توجه می کرد، درمی یافت که مثلا اقتصاد هند با فرض تداوم نرخ رشد اقتصادی 10 سال گذشته، ظرف شش سال فراوری ناخالص داخلی خود را از مرز هفت هزارو 500 میلیارد دلار عبور خواهد داد. به بیان دیگر حتی اگر اقتصاد ایران پیروز گردد با نرخ رشد 9درصد ظرف مدت 10 سال به چنین سطحی برسد که البته کاری است بسیار سخت، تازه در موقعیتی خواهد بود که هند چهار سال قبل آن را پشت سر گذاشته است! و البته برخی اقتصادهای پرتحرک جهان هم همین طور.
به بیان دیگر، این تحلیلگر محترم گویی چنین تصوری از اقتصاد جهانی دارند که سایر رقبا سر جای خود خواهند ایستاد و به ما میدان خواهند داد تا به تاخت همه شان را پشت سر بگذاریم و در پله بالاتر نسبت به آنها قرار بگیریم!
شاید چنین نکته ای از دید برخی ناظران ارزش پرداختن نداشته باشد. بالاخره هر روز گزارشات متعددی در عرصه موضوعات اقتصادی نوشته و منتشر می گردد و لزومی ندارد چنین گزارش های بدون پشتوانه علمی مورد نقد و آنالیز قرار گیرند.
اما بی تردید تجسم وضعیتی که گروهی از دانش آموختگان اقتصاد با چنین تصوراتی از مسائل اقتصادی متصدی امور اقتصاد کشور بشوند و در مقام تصمیم گیر و تصمیم ساز تحلیل های نادرست خود را تحویل مقامات ارشد کشور بدهند، آرام و قرار را از هر ناظر دلسوز ایران می گیرد.
برای درک بهتر صورت مسئله چند جمله از نوشته ایشان نقل می گردد: ... با یک بهره برداری مناسب از منابع موجود کشاورزی، در میان مدت می توانیم به دوازدهمین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شویم؛ ... اگر از ظرفیت های نخبگان در اقتصاد دانش بنیان بهره برداری کنیم و همچنین نفت و گاز را محور توسعه صنعتی کشور قرار دهیم (به جای خام فروشی) در بلندمدت می توانیم به سومین قدرت اقتصادی جهان تبدیل شویم؛ ... و اگر همگام با این موارد، از ظرفیت های بخش تجارت، ترانزیت، خدمات اقتصادی، دریا و معادن استفاده کنیم و جمعیت ما هم به
150 میلیون نفر برسد، می توانیم به قدرت اقتصادی اول جهان تبدیل شویم و این در افق تمدنی قابل حصول است....
حال اگر در کنار این جملات به این نکته هم توجه کنیم که از دید این تحلیلگر محترم، کشور احتیاجی به کوشش برای برطرف تحریم ها و برچیدن موانع ارتباط سالم اقتصادی با جهان ندارد، می توان تصویر بهتری از حد دانش اقتصادی فرد و درجه واقع بینی یا خیال پردازی وی ارائه کرد. درواقع نظریه ایشان هم تراز با سخنان وزیر سابق نفت کشورمان در دوران دولت دهم قرار می گیرد که می پنداشت اگر نفت ایران تحریم گردد، قیمت نفت از مرز 200 دلار عبور می نماید و بنیان اقتصاد غرب مکوششی می گردد.
به باور نگارنده، عظیم ترین خطری که اقتصاد ما را تهدید می نماید، نه تشدید تحریم های ظالمانه و نه تشدید خشک سالی و نشست دشت ها بلکه بر صدر نشستن و قدر دیدن صاحبان چنین تفکراتی است. بی تردید مدیرانی که از خدمات چنین مشاورانی بهره گیرند، ممکن است اسیر توهم شده و با ریل گذاری نادرست برای آینده اقتصاد کشور دردسرهای فراوان و هزینه های گزاف برای نسل های آینده بیافرینند.
منبع: اتاق بازرگانی ایران